خدایا.....
خدایا .... به داده و نداده و گرفته ات شکر که داده ات نعمت ونداده ات حکمت و گرفته ات امتحان پروردگارا .... آبروی مرا به توانگری نگه دار و شخصیت مرا به تنگدستی از بین مبر تا مبادا از روی خواهان تو روزی بخواهم و از آفریده های بد به تعریف و تمجید کسی که به من چیزی داده بپردازم واز کسی که مرا از امکاناتی منع کرده بدگویی کنم پروردگادا .... همچون همیشه لحظات تلخ تنهاییم را با ش...
نویسنده :
......
15:50
ملکوت خداوند....
بیخودی خندیدیم
بیخودی خندیدیم که بگوییم دل خوشی داریم بیخودی حرف زدیم که بگوییم زبان داریم و قفس هامان را زود زود رنگ زدیم و نشستیم لب رود و به آب سنگ زدیم ما به هر دیواری آینه بخشیدیم که تصور بکنیم یک نفر با ما هست !!! ما زمان را دیدیم خسته در ثانیه ها باز با خود گفتیم شب زیبایی هست !!! بیخودی پرسه زدیم صبحمان شب بشود بیخودی حرص زدیم سهممان کم نشود ما خدا را با خود سر دعوا بردیم و قسم ها خوردیم ما به هم بد کردیم ما به هم بد گفتیم بیخودی داد زدیم که بگوییم توانا هستیم بیخودی پرس...
نویسنده :
......
15:42
عزیزانم ....
عزیزانم به چشمی اعتماد کنید که به جای صورت به سیرت شما مینگرد .... به دلی دل بسپارید که بسیار جای خالی برایتان داشته باشد .... و دستی را بپذیرید که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد باشد .....
نویسنده :
......
15:41
زیبا بودن
سهراب
تو کجایی سهراب ؟ آب را گل کردند چشم ها را بستند و چه با دل کردند ؟ وای سهراب کجایی آخر ؟ صبر کن سهراب . . . قایقت جا دارد ؟ ...
نویسنده :
......
15:34
انرژی مثبت
نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادی ... به حباب نگران لب یک رود قسم و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم می گذرد آنچنانی که فقط خاطره ایی خواهد ماند .... لحظه ها عریانند به تن لحظه خود ، جامه اندوه مپوشان هرگز ....! سهراب ...
نویسنده :
......
15:32
دلتنگی
باز ای باران ببار
باز ای باران ببار بر تمام لحظه های بی بهار بر تمام لحظه های خشک خشک بر تمام لحظه های بی قرار باز ای باران ببار بر تمام پیکرم موی سرم بر تمام شعرهای دفترم بر تمام واژه های انتظار باز ای باران ببار بر تمام صفحه های زندگیم بر طلوع اولین دلدادگیم بر تمام خاطرات تلخ و تار باز ای باران ببار غصه های صبح فردا را بشوی تشنگی ها ، خستگی ها را بشوی ...
نویسنده :
......
15:31